زبانحال سیدالشهدا علیه السلام با حضرت زینب سلام الله علیها
در ره عشق، عجب شهرت و نامی دارم هـر دم از جـانب محبوب، پـیـامـی دارم داستـانی است مرا بر سرِ هـر ره گـذری بر سرِ هر گذری، شـورش عـامی دارم آن شنیدی که کـشـیـدند مـسیحی بـر دار؟ بر سـرِ نـیـزه نگر، بین چه مقـامی دارم خواهر غمزده! از کوفه مکن ناله، هنوز در نظر تشت زر و مـجـلس شامی دارم تا نگویی ز تو من غافـلم، از گوشۀ چشـم هر طـرف می گذری، با تو کـلامی دارم از غــمِ تـشـنـگیِ اکـبـر نـاکــام هـــنــوز نتوان گفت که خشکـیـده چه کـامی دارم «آیتی» راست، تـمـنّا که به هنگام رحیل بـر سرش آمده، گـویی که غـلامی دارم |